محل تبلیغات شما



سلااامم.بچه ها یه نظر خواهی ازتون می خوام .لینک یه زیرنویسو می فرستم لطفا ببینید ایراداشو بهم بگید.اینقدم نت نمی بره زیرنویسش.فیلمشم هرجا دوست داشتین دان کنین من خودم پروموویز دیدم.قسمت ۳ سریال vip.

لینک دانلود فیلم:http://s0.pmdl.xyz/korean/2019/VIP/VIP.E03.191104.720p-pro.mkv

این لینک زیرنویس

توی زندگی وقتی از یک مرحله می گذری و با کلی اعتماد به نفس به مرحله بعد میرسی ناگهان شرایط سخت مث یه سد جلوتو می گیره و مدام مجبوری درجا بزنی تا دوباره به اون سطح از رضایت از خود که داشتی برسی.خیلی آدما وقتی با این شرایط سخت رو به رو میشن فورا عقب گرد می کنن و از دور خودشونوخارج میکنن.ولی دوستان یادتون باشه قبل رسیدن به این مرحله هم این سختی ها رو برای مرحله قبل طی کردین فقط چون در مقابل این سختی ها،اون شرایط چیزی به حساب نمیاد،الان موقعیت  براتون غیر قابل تحمل شده .مطمئنا اونموقع هم همین حس رو نسبت به اون سختی ها داشتین.

شما چجوریین وقتی به شرایط سخت میرسین بی خیال ادامه ی اون کار میشین یا با اعتماد به نفس باهاش رو به رو می شید؟

پ.ن:نمیدونم منظور حرفمو فهمیدین یا خیلی سخت گفتم.اگه فهمش پیچیده شد بگین یه جور دیگ بگم

بعضی وقتا یه سری افراد تو زندگیت میان که حس خیلی خوبی بهت میدن.وقتی کنارشونی بهت خوش میگذره و دنیا رو برات جای قشنگ تری می کنن.

جدیدا تو یک گروهی عضو شدم با اینکه افرادشو خیلی خوب نمیشناسم اینقد حس خوبی بهم میدن،یه لحظه که ازشون جدا میشم دوست دارم سریع کارمو تموم کنم و پیششون برگردم.شاید همیشه خوش و خرم نباشیم گاهی هم تو سر و کله هم بزنیم.ولی صمیمیتشون باعث میشه اون چیزا رو زود فراموش کنم.خیلی خوشحالم که وارد زندگیم شدین

سلام.خوبین؟

بچه ها ی نظریه همین تازیگا قبولش کردم ولی مطمئن نیستم درسته یا نه.خوشحال میشم شما هم بهم نظرتونو بگید:

شنیدی میگن به یک نفر زیاد از حد خوبی کنی توقعش ازت میره بالا واینقدر براش عادی میشه این خوبیهات که اگ بهش خوبی نکنی تازه باهات بدم میشه.برا همین میگن زیاد به کسی خوبی نکنین.امااااا من ی نظر دارم درست یا غلطش با شما ،میگم که آدما وقتی با یکی زیادی و بیش از حد مهربون میشن انتظارشونم از اون طرف میره بالا که اون خوبی رو برگردونه بهش و اگه اون فرد حتی مث قبل رفتار کنه فک می کنن از خوبیشون داره سواستفاده می کنه.پس نظرم اینه اگه می خواین هر وقت به یکی ی محبتی کنین اصلا به هیچ عنوان به فکر برگردوندن این مهربونی از طرف مقابل نباشید.چون هم اینطوری لذت خوبیتونو از دست نمیدین هم اینکه بابا شاید اون کار از نظرتو لطف بوده ولی واس اون هیچ سودی نداشته .

حالا قضاوت باشما این نظر من بود.

میگفت : بنویس.
نوشتن دوای دردِ حرف های نگفته ایست که تهِ گلویت چسبیده و مجالِ نفس کشیدن را ز تو گرفته.
میگفت: همین که دست به قلم شوی ، با دست های خودت غم و اندوه را ارزانی همین تکه کاغذ میکنی.
گفت: تا ننویسی و معجزه ی این رهایی را به چشمان خودت نبینی ؛ محال است باورم کنی.
پیرِ مغانم بود و حرف هایش بر روی چشم هایم جا داشت‌‌‌.
نوشتم.
خیلی نوشتم.
صفحه و کاغذ که هیچ ؛ کارم از یک دفتر و دو دفتر گذشت .
هر انچه را که در دلم بود؛ در مغزم بود؛ در روح و روانم بود ؛ تحویلِ دفتر دادم.
اما .
باور کن که "تو" با این چیزها تمام نمیشوی
به گمانم او نیز همین را فهمید که گفت: نوشتن دوای هر دردیست الّا حرف های نگفته ی عاشقی ؛ دختر جان.
#سین_ می نویسد.
خب اینم یه اثر دیگ از دوست گرام که با اجازش براتون آپ کردمش.اولش می خواستم  اون دو سه خط آخرو ننویسم .که عاشقانه نشه

مگر فرقی میکند با چه نامی و در چه کالبدی عاشقِ تو باشم؟
"سین"ِ ایرانی الاصلِ ساکنِ خطه یِ شمال با " سین"ِ دورگه یِ ساکن در بلادِ کفر؛ در دوست داشتنِ تو چه فرقی دارند باهم؟
وقتی عاشقِ تو هستم چه فرقی میکند با چه زبانی بگویم "خاطرت را خیلی میخواهم"
حالا گیرم " دوستت دارم" نه و بشود ، "اُحبّکَ" .
اصلا بشر نباشم و باشم همان نسیمِ سحری که خبر از آمدنِ یار میدهد.
باشم یک قطره ی اشک ؛ حلقه زده در چشمانِ یار.
در دوست داشتنِ تو مگر فرقی هم میکند؟
مهم نیست که ما چه باشیم، مهم تویی که با هر دیده ای ؛ "عشق" تعبیر میشوی.

#سین_می نویسد.

پ.ن:دوستان این متن زیبا مال یکی از دوستای خیلی خوبمه.شاید به مضمون وب نیاد ولی من عاشقشم.انگار از زبون من برای ووکی جونم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پیاده گرد